سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدایا،عاقلی مودبم فرما
 

اللهم عجل لولیک الفرج 

پارسی بلاگیها


وب سایت شبکه اسلامی یا مجیر نوشت: در کتاب کیفر کردار جلد دوّم خواندم: رابعه عدویه مى گوید:
دوستى داشتم که جوان بسیار زیبا و قشنگ و دلفریبى بود بر اثر جوانى و زیبائى، جوانان و دوستان بزه کارش او را به طرف گناه کشاندند و او کم کم هرزه و بى بند و بار و شیّاد و لات شد.

بیشتر کارش به دنبال خانم رفتن و تور کردن دختران معصوم بود و عجیب فرد هرزه و گناهکارى شده بود که همه از دستش ناراحت بودند.

یک روز که به دیدن او به خانه اش رفتم، یک وقت دیدم او در سجّاده عبادتش ایستاده نماز مى خواند و غرق در زهد و تقوى و ورع و عبادت و نماز و طاعت است، عجب نماز با حال و با خشوع و خضوع و گریان و نالان بود.

از حالش متعجّب و حیران شدم! با خود گفتم آن حال گناه و معصیت و بزه کارى چه بود؟! و این حال عبادت و طاعت و گریه و ناله و زهد و تقوى چیست؟ چطور شده که عتبة بن علام عوض شده؟!

صبر کردم تا نمازش را تمام کرد، بعد گفتم : ابن علام خودتى؟! تو آن کسى نبودى که همه اش در هوى و هوس و زن بازى و عیش و نوش و غرق در معاصى و گناه و خلاف و عشق و شراب بودى چطور شده به طرف خدا آمدى؟ با خدا آشتى کردى؟ و چگونه از گناهان خودت برگشتى ؟!

عتبه گفت: اگر یادت باشد من در اوائل جوانیم خیلى معصیت کار بودم و به خانم ها خیلى علاقه داشتم و در این کار حریص بودم ، همانطور که مى دانى بیش از هزار زن در بصره گرفتار چنگال عشق من بودند و من هم در این کار اسراف زیادى داشتم.

یک روز که از خانه بیرون آمدم ناگهان چشمم به خانمى افتاد که جز چشمهایش چیزى پیدا نبود و حجاب کاملى داشت، شیطان مرا وسوسه کرد و گویا از قلبم آتشى بر افروخته شد، دنبالش رفتم که با او حرف بزنم به من راه نمى داد و هرچه با او صحبت مى کردم اعتنایى به من نمى کرد، نزدیکش رفتم، گفتم: واى بر تو مرا نمى شناسى؟! من عتبه هستم که اکثر زنهاى بصره عاشق و دلباخته من هستند... با تو حرف مى زنم، به من بى اعتنائى می‏کنى؟! گفت از من چه مى خواهى ؟ گفتم مرا مهمانى کن.

گفت: اى مرد من که در حجاب و پرده کاملم تو چطور مرا دوست دارى و نسبت به من اظهار علاقه مى کنى؟

گفتم: من همان دو چشمهاى قشنگ و زیباى تو را دوست دارم که مرا فریب داده.

گفت: راست گفتى من از آنها غافل بودم. اگر از من دست بر نمى دارى بیا تا حاجت تو را برآورده کنم .

سپس به راه افتاد تا به منزلش رسید من هم دنبال او رفتم. داخل خانه شد من هم داخل شدم وقتى که وارد منزلش شدم دیدم چیزى از قبیل اسباب واثاثیه در منزلش نیست . گفتم : مگر در خانه اسباب و اثاثیه ندارى ؟

گفت: اسباب و اثاثیه این خانه را انتقال داده ایم گفتم کجا؟ گفت مگر قرآن نخوانده اى که خداوند مى فرماید:

تِلْکِ الدّار الا خِرَةُ تَجْعَلُها لِلَّذینَ لایُریدُونَ عُلُوّا فِى الاَرْضِ وَلا فَسادا وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ .

این سراى (دائمى و با عظمت ) آخرت را فقط به افرادى اختصاص ‍ (داده و) مى دهیم که در نظر ندارند در زمین برترى جوئى و فساد نمایند و عاقبت نیک و شایسته و خوب براى افراد با تقوا و پرهیزگار خواهد بود.

بله ما هرچه داشتیم براى آخرت جاوید فرستادیم دنیاى باقى ماندنى نیست. اکنون اى مرد بیا و از خدا بترس و از این کار درگذر حذر کن از اینکه بهشت همیشگى را به دنیاى فانى بفروشى و حوران را به زنان .

گفتم: از این پرهیزگارى درگذر و حاجت مرا روا کن.

خیلى مرا نصیحت کرد دید فایده اى ندارد گفت: حال که از این کار نمى گذرى آیا ناگزیرم و ناچارم نیاز تو را برآورم ؟!

گفتم آرى.

دیدم رفت در اُتاق دیگر و مرا به آن حال گذاشت. مشاهده کردم پیرزنى در آن اتاق نشسته است. آن دختر صدا زد برایم آب بیاورید تا وضو بسازم آب آوردند و وضو گرفت و تا نصف شب نماز خواند من همین طول در فکر بودم که این جا کجاست اینها کى هستند و چرا تا حال طول کشید که ناگهان فریاد آن دختر را شنیدم که گفت یک مقدار پنبه و طبقى برایم بیاورید سپس آن پیرزن برایش برد.

بعد از چند دقیقه ناگهان دیدم پیرزن فریادى زد و گفت:

اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون وَلاحَوْلَ وَلاقوة اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ العَظیم .

من وحشت زده پریدم دیدم آن دختر جفت چشمهایش را با کارد بیرون آورده و روى پنبه و داخل طبق گذاشت . وقتى آن پیرزن آن طبق را به سوى من آورد دیدم چشمها با پیه آن هنوز در حرکت بود.

پیرزن که ناراحت و رنگ از صورتش پریده بود گفت: آنچه را که عاشق بودى و دوست داشتى بگیر (لا بارک اللّه لک فیها) خدا برایت در آنها مبارک نکند ما را تو حیران کردى خدا ترا حیران کند. طبق را جلوى من گذاشت، من وحشت کرده بودم نمى توانستم حرف بزنم آب دهانم خشک شده بود این چکارى بود که آن دختر انجام داد.

پیرزن با حالت گریه گفت ماده نفر زن بودیم که در خانه اعتکاف کرده بودیم و بیرون نمى رفتیم و خرید خانه را این دختر مى کرد و براى ما چیزى مى آوررد ولى تو ما را حیران و سرگردان و ناراحت و افسرده کردى خوب شد؟! این چشمهائى که تو به آنها علاقه مند شده بودى . بگیر؟!

همینکه سخن پیرزن را شنیدم از فرط ناراحتى بیهوش شدم وقتى که به هوش آمدم آن شب را به فکر فرو رفتم و بر گذشته هایم تأسّف خوردم گفتم : واى به حال من یک عمر دارم گناه مى کنم هیچ ناراحت نبودم ولى این دختر با این کار مرا ادب کرد به منزل رفتم و تا چهل روز در خانه مریض شدم ، رفتار و کردار و کارِ آن دختر عجیب در من اثر کرده بود و این سبب شد که من از کار خودم پشیمان و نادم گردم و توبه نمودم .

یارب به در تو روسیاه آمده ام

بردرگه تو به اشک و آه آمده ام

اذنم بده ، راهم بده اى خالق من

افکنده سر و غرق گناه آمده ام

عمرم به گناه و معصیت شد سپرى

با بار گنه حضور شاه آمده ام

گم کرده ره و منزل پرخوف و خطر

طى کرده بسوى شاهراه آمده ام

یارب تو کریمى و رحیمى و عطوف

با عذر و اشتباه آمده ام

غفار توئى ، صمد توئى ، بنده منم

محتاجم و با حال تباه آمده ام

با بیم و امید و حالت استغفار

با چشم تر و نامه سیاه آمده ام

یارب تو بده برات آزادى من

در مانده منم بهر پناه آمده ام

من معترفم به جرم و عصیان و گناه

در بارگهت چو پرّ کاه آمده ام

دریاى کرم توئى و من ذرّه خاک

با لطف تو اینگونه براه آمده ام

دست من افتاده نالان تو بگیر

چون یوسفم و زقعر چاه آمده ام

یارب به محمّد و علىّ و زهرا

پهلوى شکسته را گواه آمده ام

حق حسن و حسین و اولاد حسین

نومید مکن که روسیاه آمده ام

بر نامه اعمال محبت نظرى

بر عمر گذشته عذر خواه آمده ام


[ پنج شنبه 92/5/31 ] [ 12:29 عصر ] [ خدایا،عاقلم فرما ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک های مفید

"فتوحات" بیانات عرفانی آیت الله جوادی آملی
حضرت آیت الله بهجت (ره)
آیت الله محمدصالح کمیلی خراسانی
آیت الله سیدحسین یعقوبی قائنی
آیت الله سیدعباس کاشانی (ره)
آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری(ره)
آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی(ره)
وبلاگ علامه حسن زاده
جناب علامه حسن زاده آملی
آیت الله عزالدین زنجانی
وبلاگ آیت الله عزالدین زنجانی
آیت الله محمدشاه آبادی
آیت الله نصرالله شاه آبادی
حضرت علامه مصطفوی(ره)
آیت الله مبشرکاشانی
آیت الله حق شناس(ره)
میرزاعلی اکبرمعلم دامغانی(ره)
آیت الله عبدالقائم شوشتری
آیت الله امجد
آیت الله جوادی آملی
حضرت علامه طهرانی(ره)
حضرت علامه سید ابوالحسن حافظیان
آیت الله محمدمحسن طهرانی
آیت الله بهلول گنابادی(ره)
آیت الله حاج حسین جمال الحق
آیت الله تحریری
وبلاگ آیت الله تحریری
آیت الله صمدی آملی
آیت الله احدی
آیت الله جاودان
آیت الله حاج آقامجتبی تهرانی
آیت الله حاج آقامرتضی تهرانی
آیت الله سید رضی شیرازی
آیت الله ناصری دولت آبادی
آیت الله مظاهری
آیت الله ضیاءآبادی
آیت الله محمد شجاعی
آیت الله سیداحمد نجفی
آیت الله سیدعلی گلپایگانی(فرزندآقاسیدجمال)
جاوید الاثر امام موسی صدر
شیخ حسین انصاریان
حجت الاسلام موسوی مطلق
حجت الاسلام قاسم کاکایی
استاد کریم محمود حقیقی
مرحوم حاج قدرت الله لطیفی نسب
استاد مهدی طیب (اهل ولاء)
استاد سیدعلی طباطبائی
استاد حسن رمضانی
استاد فروغی
استاد غلامحسین دینانی
استادسیدیحیی یثربی
دوستدار حاج منصور ارضی
دوستدار حاج حسن خلج
نوای حاج حسن خلج
حاج علی قربانی
حاج مهدی سماواتی
شاعر: شیخ رضا جعفری
شاعر: محمد سهرابی
شاعر: حمیدرضا برقعی
شاعر : علی اکبر لطیفیان
پایگاه ذاکرین
پایگاه شمس الشموس
پایگاه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(ع)
پایگاه آی تی گل نرگس
پایگاه تحقیقاتی بصیرت
پایگاه عبودیت
پایگاه لقمان
پایگاه متقین
پایگاه خبری شهید آوینی
پایگاه خبری تحلیلی اهل البیت(ع)
پایگاه تجلی ملکوت
پایگاه تجلی اعظم
پایگاه مشکات ولایت
"گلستان کشمیری
" تزکیه نفس
" حامل اسرار
" عرفای همدان
" عرفان حقیقی در اسلام
" نگارخانه علمای شیعه
" علمای شیعه
" آخرالزمان و ظهور مهدی موعود (عج)
" تاریخ و آینده
" هستی ابن عربی
"تجلی اعظم
" قالب مذهبی بلاگفا
" منجی عالم (عج)
" فطرس دل
" گنجینه معرفت
" سر عشق
"آموزش علم حروف و جفر و مستحصله
"آموزشگاه ستایشجویان اهل بیت(ع)
"سیر سبز
"تصوف اسلامی(عربی)
"گرافیک مذهبی
"طهورا
"ضیافت
"بیکرانه وجود
"سالک الی الله
"بقاء فناء
"فص فاطمیه(س)
"یه آقا
"تیشه های اشک
"بینش من
"آپارات
"عاشورا
"شعر آئینی
"مهندس مسلمان
"خوبان
"دلدادگان
"دلسوختگان خدا
"نهج البلاغه
"بانک اشعار روضه
"یادداشتها ومصاحبه های یک خبرنگار
"محفل رندان
"کاشف دزفولی
حکومت جهانی
امام مهدی


حکومت جهانی امام مهدی
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 219330